فرستنده : اران از شیراز) تقیدم به علیرضا .
تو یعنی یک کبوتر را ز تنهایی رها کردن / خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن .
(فرستنده : رضوان)
با هیچ بارانی ردپایت از کوچه های قلبم پاک نمی شود .
(فرستنده : رخساره پدیده از سبزوار)
بگذار سرنوشت هر راهی را که می خواهد برود ، راه ما جداست ، ابرها هم هرچه می خواهند ببارند ، چتر ما خداست .
(فرستنده : مریم از سبزوار)
می نویسم خاطرات از روی درد / تا بدانی دوریت با من چه کرد .
(فرستنده : نوید رشیدی از سنندج)
آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد / کاش امروز بود و تماشا می کرد .
(فرستنده : جمیل از سنندج)
عاشق شدم و محرم این کار ندارم / فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم / بسیار شدم عاشق از این پیش / آن صبر که هر بار بود این بار ندارم .
(فرستنده : جمیل از سنندج)
آمدی از اشتباه اینجا به راه دیگری / باز شادم کن شبی با اشتباه دیگری .
(فرستنده : فرزانه)
میگم شبا ستاره ها تا میتونن دعات کنن / نورشونو بدرقه ی پاکی خنده هات کنن .
(فرستنده : مریم ب از کرمان)
طعنه بر طوفان مزن ، ایراد بر دریا مگیر / عاشق ساحل شدن موج را دیوانه کرد .
(فرستنده : پریا از تهران)
هیچ صبحانه ای طعم لبخند نخواهد داد ، از فردا ، حالا که ساز می روم می روم میزنی ، خورشید بی عسل نگاهت هر صبح از طلوعش پشیمان خواهد شد .
تو یعنی یک کبوتر را ز تنهایی رها کردن / خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن .
(فرستنده : رضوان)
با هیچ بارانی ردپایت از کوچه های قلبم پاک نمی شود .
(فرستنده : رخساره پدیده از سبزوار)
بگذار سرنوشت هر راهی را که می خواهد برود ، راه ما جداست ، ابرها هم هرچه می خواهند ببارند ، چتر ما خداست .
(فرستنده : مریم از سبزوار)
می نویسم خاطرات از روی درد / تا بدانی دوریت با من چه کرد .
(فرستنده : نوید رشیدی از سنندج)
آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد / کاش امروز بود و تماشا می کرد .
(فرستنده : جمیل از سنندج)
عاشق شدم و محرم این کار ندارم / فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم / بسیار شدم عاشق از این پیش / آن صبر که هر بار بود این بار ندارم .
(فرستنده : جمیل از سنندج)
آمدی از اشتباه اینجا به راه دیگری / باز شادم کن شبی با اشتباه دیگری .
(فرستنده : فرزانه)
میگم شبا ستاره ها تا میتونن دعات کنن / نورشونو بدرقه ی پاکی خنده هات کنن .
(فرستنده : مریم ب از کرمان)
طعنه بر طوفان مزن ، ایراد بر دریا مگیر / عاشق ساحل شدن موج را دیوانه کرد .
(فرستنده : پریا از تهران)
هیچ صبحانه ای طعم لبخند نخواهد داد ، از فردا ، حالا که ساز می روم می روم میزنی ، خورشید بی عسل نگاهت هر صبح از طلوعش پشیمان خواهد شد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر